تعطیل

چند بار خواستم بیام بنویسم...اما نمی دونم چرا تمرکز ندارم....هوا گرمه....گرما مخ من و ذوب می کنه...برنامه خواب وبیداری ام بهم خورده....گاهی شبا بیدارم..روزا همش در حال چرت زدن....زندگی بدون برنامه خیلی بده...در حالی که فرصت چندانی ندارم....باید مقاله ها را خلاصه کنم....از توش یه چیزی در آد....اما هر روز می گم..فردا..یه ساعت دیگه.... دچار رخوت مغزی شدم....دایره لغات زبانمم کم شده....ترجمه سخت شده برام...لامصب توی مقاله ها هم فعل ها رو قورت می دن....چه می دونی مفهوم جمله چیه...یه پاراگراف ترجمه کرده...بعد یه جمله 5 مجهلولی می زاره تهش...نمی فهمی نتیجه چی شد... 

خدایا کمکم کن جمع جورش کنم....خودم می دونم..دو روز دیگه می افتم به تب و تاپ چه کنم چه کنم.....