خدا

...من آنم که بدی کردم من آنم که گناه کردم

من آنم که به بدی همت گماشتم

من آنم که در جهالت غوطه‌ور شدم

من آنم که غفلت کردم

من آنم که پیمان بستم و شکستم

من آنم که بدعهدی کردم ...

و ... اکنون بازگشته‌ام.

بازآمده‌ام با کوله‌باری از گناه و اقرار به گناه.

پس تو در گذر ای خدای من!


 

بخشی از دعای عرفه با ترجمه دکتر شر.یعتی..... 

 

امروز خیلی دلم از خودم گرفته.....قشنگ...حس می کنم که چطور ناشکری کردم....و اونچه داره پیش می اد...چیزی جز نتیجه رفتار خودم نیست....ته دلم خالی شد....چقدر دلم امیدواری خدا رو خداست...اینکه حسش کنی...و حس کنی  در جهت رضایت اون پیش می ری...خدایا کمکم کن...نمی خوام مصداق اون چیزی بشم که  می گی بنده های من وقتی توی گرفتاری می افتن..یاد من هستن ..وقتی مشکلشون حل می شه من و فراموش می کنم.... 

اعتراف می کنم...که غفلت کردم....اما دلم آروم نمی گیره...مگه اینکه تو نظر کنی... کمکم کن....که به آرامش برسم....راهمو اشتباه نرم....که به جز تو کی می تونه کمکم کنه...حتی بعد از بارها غفلت ناشکری و گناه...

نظرات 1 + ارسال نظر
a دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1392 ساعت 12:29 ب.ظ http://didareashena.blogsky.com

چه متن زیبایی..
واقعا به دل نشست

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد