صبح ابری

من که لندن نبودم...اما فکر می کنم...تهران هم یه چند هفته ای هواش متغیره...شده مثل اروپا....یکهو افتاب سوزان...بعد رعد وبرق..ابری... 

..انگار یکی مغزمو قفل کرده....نمی دونم چکار کنم...هیچ تصمیمی نمی تونم بگیرم...مثل همیشه...نمی تونم تصمیم بگیرم..چون شجاعت ندارم پای تصمیم ام بمونم... اگه اشتباه کنم...محاکمه ای که خودم واسه خودم برگزار می کنم....پر از سرزنش و سرکوفت خواهد بود.....در هر صورت من خودمو خوب می شناسم..هر تصمیمی بگیرم...ذهنم می ره روی اون یکی سمته....و در نهایت پشیمونم....آخه چرا من اینجوریم...چرا نمی تونم....یه مسیر وانتخاب کنم و سرمو بندازم پایین و با قدرت تمام توش بدوم.... 

خدایا کمکم کن..خواهش می کنم

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد