مهمون

امشب مهمون دارم...راستش اولش می خواستم دو مدل غذا بپزم..با سوپ.....اما یه اتفاقایی افتاد..یهو حس کردم هیچ انرژی  و انگیزه ای ندارم...واسه همین...ترجیح دادم از  بیرون غذا بیارم...بی خیال...واقعا چه اهمیتی داره....هی بپزم....یه مدل غذا  با سوپ وسلام نامه تمام... 

 

خونه رو هم خدا رو شکر مرتب کردم...مونده لباس روی جالباسی که بردارم...با شستن  دامن ام... و پختن برنج سفید...

دلم بستنی می خواد..... 

نظرات 1 + ارسال نظر
Sweeney Todd دوشنبه 4 دی‌ماه سال 1391 ساعت 02:49 ب.ظ http://sagemast.blogsky.com

مهمونی هم قدیمیاش!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد