عجب

صبحا با آلارم موبایل من  واسه نماز بیدار می شیم....همیشه اول من نماز می خونم بعد تین تین و بیدار می کنم....جالبه صبح امروز تین تین و بیدار کردم..اما خودم خوابیدم و نماز نخوندم... جالبه هیچی یادم نمی آد..هیچی....!!!!... تین تین می گه من فکر کردم نماز خوندی....واقعا شاهکارم... 

حالا موبایل مو می خوام بزارم 4 فرسخ اون ور تر که بلند شم...لااقل..!!! 

 

دیروز یکی از دوستای قدیمی ام..یه پیام واسم گذاشته بود توی ف.ب..کلی خوشحالم کرد..کلی اعتماد به نفس امو بالا برد...چیزی که مدت ها کسی بهم نگفته بود...اشک شوق توی چشمام اورد..خیلی ساده و کوتاه....این روزا که به میل خوذم دارم زندگی می کنم اعتماد به نفسم بهتر شده به زنم به تخته 

البته کار خاصی هم نمی کنم...اما کمتر به تصمیم ها شک می کنم....اون چند سالی که خودمو مجبور کرده بودم توی غالبی باشم که دوستش نداشتم داغونم کرده بود....واقعا ...وقتی استعفا می دادم...منتظر روزایی پشیمونی بودم...اما جالبه...هنوز پشیمون نشدم...البته می دونم چون درس می خونم شاید اگر توی خونه بیکار بودم اوضاع فرق می کرد. 

اما می خوام به آدمایی محتاطی مثل خودم بگم...تغییر خیلی خوبه..اگر احساس فرسودگی می کنید...شرایط تون تغییر بدید..عمیقا باید به روح رسید..براش آواز خوند..آهنگ گذاشت...عکس بهش نشون داد...باهاش پیاده روی رفت...باهاش رویا بافی کرد....  

آخر هفته دو تا امتحان دارم... خدایا کمک کن...امتحانم و خوب بدم...

 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد