دیشب با تین تین حرف زدم....واقعا از خودم خجالت می کشم..که اینقد تند تند نظرم عوض میشه...واقعا قدرت تصمیم گیری صفر...نمی دونم چرا اینجوری ام
البته یه وقتایی هم تصمیم خفن می گیرم...اما کلا ضعف تصمیم گیری دارم...و این خوب نیست....
یادمه مامان ام مریض بود و بیمارستان....دختر خاله ام که از من 10 سالی بزرگتره..گفت بیا خونه ما...و من نمی تونستم تصمیم بگیرم..که برم یا نرم...خیلی مسخره است...چقد فکر کردم...
یه ترسی توی من هست...که نمی دونم در چی ریشه داره....این ترس خاک بر سر فک کنم ریشه اضطراب و ضعف تصمیم گیری منه..