صبح قشنگ

خدایا ممنون اتم بابات این صبح زیبات...من وتنها نزار....کمک کن

نظرات 1 + ارسال نظر
هانیه یکشنبه 30 مهر‌ماه سال 1391 ساعت 10:06 ق.ظ http://samtezendegi.blogsky.com

نسیم، دانه را از دوش مورچه انداخت .

مورچه دانه را دوباره بر دوش گرفت و رو به آسمان گفت :

گاهی یادم می رود که هستی ...

کاش بیشتر نسیم بوزد.
منتظر حضور شما در وبلاگم هستم...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد