یکشنبه

وای خونه روبروی مون..در حال ساخته شدنه..از صبح تاحالا..یه صدایی می اد شبیه کوبیدن روی یه ورقه آهن...روی مخمه صداش... 

دیروز واسه زبان خوندن برنامه نریختم..اما یه سی ذی گرفته بودیم..یه ساعتشو گوش دادم.. 

 دیونه شدم از این صدا....رفتم دم پنجره..دیدم..دستش یه ورقه اهن نقره ای بود...اهن که نقره ای نیست!!!!! چه می دونم...چی بود... 

تین تین دیروز 39  درجه تب داشت..دکترم نمی رفت..کلی حرص ام داد... 

 

امروز هم می خوام زبان بخونم 

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد